سرودهای از پرویز شهریار از دفتر شعر: “گمشده در باد”، چاپ تهران (موسسه انتشارات دارالعلم)، 1383.
شگفتا
نگاهت میکنم
با تو حرف میزنم.
برای تو حرف میزنم
برای تو از تو حرف میزنم.
گریهام میگیرد
بر میخیزم.
لب خند میزنی
میخندم میگریم میگریم میخندم.
از این جا میگویم از آن جا میگویم
از تمام آن چه که دیدم که دیدهام که میدانم حرف میزنم.
برای تو از تو حرف میزنم
شگفتا!
رهگذران، حیرت زده از دور به من خیره میشوند
و آه می کشند!
سالها گذشت
سالهای شوم
سالهای زخم
سالهای خون
تو کجا بودی؟!
برای تو گریستم
مثل ابر برای تو گریستم
تو نبودی
ندیدی
نمیدانی.
برای تو می گریم
مثل باران برای تو میگریم
تو نیستی که ببینی
تو نیستی که بدانی
برای تو
زخم خونین قلبم را شیون میکنم
فریاد میکشم
میمویم میمویم.
تو در سکوت قاب بستهی دیروز
چه آرام چه آرام نگاه میکنی
چه آرام لب خند میزنی.
خدایان
به من رحم نکردند.
خدایان
مرا در کوچهها و کوره راههای گم شده و تاریک کودکی
تنها رها کردند.
من آواره شدم.
تو این را نمیدانستی.
من برای همیشه آواره شدم.
تو نبودی
نبودی که ببینی
نبودی که بدانی.
عقربههای خستهی ساعت
در مدار گم شدهی هستی
مرا دور می زنند.
روزهای تنگ و تکراری
در کرانه های ماتم غروب می سوزند.
فصل های تلخ
در های و هوی عاطفهی زخم دار شهر
رنگ میبازند
محو میشوند.
آه
من در عزای تو سیاه شدهام سیاه شدهام!
در این دیار غریب
نور و رنگ و حرکت و خواب و بیداری
چون کابوس در من میگذرند.
پناهی نیست
و خدای تو
خدای خوب تو
در عزای رفتن تو
تمام درهای تمام آسمانها را بسته است
و دیگر امید معجزهای نیست
فردایی نیست
فردایی نیست.
ببین به کجا رسیدهام
نگاهت میکنم
با تو حرف میزنم.
برای تو حرف میزنم
برای تو از تو میگویم از تو حرف میزنم
گریهام میگیرد
بر میخیزم.
لب خند می زنی
میخندم میگریم میگریم میخندم.
از این جا میگویم از آن جا میگویم
از تمام آن چه که دیدم که دیدهام که میدانم حرف میزنم.
برای تو حرف میزنم.
شگفتا!
رهگذران،
حیرت زده از دور به من خیره میشوند
و آه میکشند.
اندوه دلتنگی سرودهای ازدفتر باغ طاووس از یواخیم هومان، ترجمه فریبرز همزهای
از با میهن تن آغازین جلد اول از سری دفتر شعر از میھن آغازین تا تن پسین از فریبرز همزهای
از با میهن دل جلد چهارم از مجموعه 5 جلدی دفتر شعر از با میهن آغازین تا تن پسین از فریبرز همزهای
English
