شعر بالِ پرنده از سرودههای دفتر شعر از کوچههای خاکی سرتپه تا خاک از فریبرز همزهای
شعر بالِ پرنده
شعری بگو
که هم چو قطرهی باران
بر خاک خشک و تشنه
جان دو باره ببخشد
شعری بگو
که زنجیریان شهر
همه زنجیر بگسلند
شعری بگو شکوهمند
تا کودکان
همراه آب بنوشند
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
شعری نگفتهای
اینک هزارسال
اکنون بگو که شعر
آن جایگاه پرشکوه گذشتهی خود را
دوباره بیابد
و هم چو دانهی گندم
در سالهای خوشکزاری
عزیز بنمایند
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
اینک دوباره بریز
سرودی به پای آسمانی ستارگان
و سرودی به پای زیبافرشتهی زمین
شعری بگو
از چشمهای خورشیدی
عموی روستاییات
شعری که بجنباند
شعری که پرواز بال راستین پرندگان باشد
در دوران هواپیما و راکتهای دورپرواز
شعری که بر آب مینشیند
ولی
رذالت دنیای صفحههای الکتریکی را
برنمیتابد
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
آه
شعری نگفتهای
تو چرا
اینک هزار سال؟!
۱۷ آپریل ۱۹۸۰
پونا
آبروی زندگی شعری از دفتر شعر ؛ از کوچههای خاکی سرتپه تا خاک از نوشتههای ژیان گه زاگروس