سوگندهای مردمی در زیستبومهای زاگرس: سیامک نجفی
سخن و باورهای مردمی میتوانند بخشی از ژرفا و روانشناسی فرهنگ یک زیستبوم را به نمایش بگذارند. در بیشتر فرهنگهای دیرینه، به جلوههای زیستبومهایی که در آنها زاده میشدند ارج نهاده میشد. اینگونه ستایشها چه بسا به آیینهایی میانجامیدند که زیر نام پانتئیست شناخته میشوند. در خاورزمین نیز ارج نهادن به جلوههای زیستگاهی از دیرینگی بسیار برخوردار است. در بخشهای گوناگون زاگرس، تا به امروز بسیاری از جلوههای زیستگاهی مانند برخی درختها، چشمهها، چاهها و پرندهها از جایگاه ستایشی برخوردارند.از اینرو یکی از جلوههای ویژهی فرهنگهای خاورزمین، ستایش باورمندانه به برخی از این جلوههای زیستگاهی است. این گونه باورها سبب پایداری این گونه جلوههای زیستگاهی نیز، در سرزمینهای گوناگون زاگرس بودهاند.
سوگندهای مردمی در زیستبومهای زاگرس
سوگندها یکی از نمادهای بازمانده از باورهای کهن در فرهنگهای خاورزمین هستند که تا کنون بررسی نشدهاند. واژههای “سوگند” فارسی و “قسم” عربی در پیوند با انجام دادن و یا ندادن کاری انجام میگرفته است. واژهی سوگند که ریشهی اوستایی دارد، به آیینی باز میگردد که در آن آمیختهای از گوگرد برای پیدا کردن راستی و یا ناراستی سخنی یاکاری به کسی خورانده میشد؛ از اینرو این واژه همراه فعل خوردن به کار گرفته میشود. آیین خوردن آمیختهی گوگرد، کارکردی مانند همان آتشی داشته است که سیاوش برای نشان داده راست بودن سخنش در آن فرو رفت. از اینرو، گویا با جایگزینی واژهی”سوگند” با واژهی “قسم” همین فعل”خوردن” نیز از گذشتههای دور برای آن به کار رفته است. در این راستا دهخدا سرودهای از سلمان سعد را آورده که میگوید:
خورده قسم اختران به پاداشم
بسته کمر آسمان به پیکارم
در کرمانشاهان شیوهای از سخن هنوز به کار میرود که اگر چه “سوگند” پنداشته میشود، ولی بیشتر به یک شیوهی سخنورزی مینماید. در این سخنورزی، با شاهد گرفتن جلوههای هستی، بیشتر تلاش میکنند تا به سخنی که گفته میشود، وزن ویژهای داده شود. اینگونه شاهدگیری از جلوههای زیستگاهی و ارج نهادن به آنها، نشان از پایداری فرهنگ دیرینهی این سرزمین دارد.
در اینجا نمونههایی از شاهدگیری از جلوههای سترگ هستی، مانند خورشید و ماه، به روایت سیامک نجفی آورده میشود. یادآور میشود که جدا از جلوههای جهان هستی، ارزش فرهنگی چیزهایی مانند شیرمادر را نیز میتوان در این نمونهها یافت. این نشان میدهد که اینگونه سخنورزی دربرگیرنده جایگاه ارزشی دیگری نیز هستند و یا آنکه در گذشتهها بودهاند. اگر شما هم برخی از اینگونه سخن را میشناسید و یا شنیدهاید، برای ژیانگه زاگرس بنویسید.
سوگندها در زیستبومهای زاگرس
قهسهمهیل ناوچهی زاگروس ک له دڵ ئهفسانهگهیل ئی دیاره هاتگه.
سوگندهای سرزمینهای زاگروس که از دل افسانههای این دیار آمده است.
وهی سووای ساڵانه. | به این بامداد جاویدان سوگند. |
وهی گوڵ سووه. | به سرگل بامدادی سوگند. |
وهی تلیقهی سووه. | به شکوفایی بامدادان سوگند. |
وهی تلیقهی شهفهقه. | به شکوفایی سحر سوگند . |
وهی شهقهی نیمهڕووژه. | به این گرمای نیمروز سوگند. |
وهی پرشهی خووهر نازار. | به این نور خورشید نازنین سوگند. |
وهی پرشهی خوهره. | به این نور آفتاب سوگند. |
وهی خوهره. | به این آفتاب سوگند. |
وهی زهردهی ئێواره. | به این زردی غروب سوگند. |
وهی خوهره زهرده. | به زردی این آفتاب سوگند. |
وهی مانگهشهوه. | به این شب مهتابی سوگند. |
وهی تریفهی مانگه. | به این طیف و نور ماه سوگند. |
وهی تریفهی مانگهشهوه . | به این طیف شب مهتابی سوگند. |
وهی زڕیوهکهر ههسارهگهیله. | به این درخشندگی ستارهگان سوگند. |
وهی زڕیوهی شهواره. | به این درخشش شبانه سوگند. |
وهی شهوار شهریفه. | به این شب بزرگوار سوگند. |
وەی دوکوت شەوارە. | بە این شباهنگام سوگند. |
وه سوو ئی چراخه. | به نور این چراغ سوگند. |
وهی شای چراخه. | به شاه این چراغ سوگند. |
وه شایهتی زهوی و ئاسمانگ. | به شهادتی زمین و آسمان سوگند. |
وهی نانه قهسهم. | به این نان سوگند. |
وهی نان و نمکه. | به این نان و نمک سوگند. |
وه شیر داڵگ. | به شیر مادر سوگند. |
وە گیس داگم. | بە گیسوان مادرم سوگند. |
وه رهنج پیهر. | به رنجی که پدر کشیده سوگند. |
ئاد ئقرار بوو[1]. | عهد و پیمان باشد. |
از دیگر نوشتههای ژیان گه زاگروس
شعر گوڵباخ ،گوڵباخ، موومهنهجان ، قهرماننامه و شاهنامه کُردی
[1] برای کسب آگاهی بیشتر از آیین شرط و اقرار نگاه کنید به : M. Reza Fariborz Hamzeh’ee, The Yaresan, Berlin, 1990
و M. Reza Fariborz Hamzeh’ee, Yaresan (Ehl-i Hak), Istanbul, 2009