شتاب رفتن شعری از دفتر شعر “از کوچههای خاکی سرتپه تا خاک” از سرودههای فریبرز همزهای است که در لوح فشرده چشمان ماهیان با صدای سرایندهی آن در استدیو دنگِ پر او ضبط شده است.
شتاب رفتن
شتاب رفتن من
نه از برای رسیدن به پایان است
که مرا
سترگ دلخواستِ
آغازِ جاودانگی
این گونه بیتاب کرده است؛
تا با گلوی پرنده
هر بامداد
نیایشِ آفتاب را بخوانم
و در نیمروز
با هر گیاه و برگ
در یک جوانه
در دامنِ سپندارمذ بنشینم.
♠♠♠♠♠♠
آن دیدهبراهیِ
در روانِِ روانِِ ناهید
مردن وزنده شدن
و
چشمههای زلال شدن و
در بسترِ ریکها غلتیدن
و
بر پشتِ سنگهای صاف رقصیدن
تا تخته سنگهای خزه بسته را
در آغوش کشیدن.
♠♠♠♠♠♠
آه ای روانِ آب!
ای سپیدچهرِ کمرزرین
تا روز دیدارِ چشمهای آسمانیات
چه اندازه ماندهاست؟!
♠♠♠♠♠♠
و شما
دخترکانی که
آرامشِ قلبهای زیبایتان را
دیدن دستهای من
بعد از هزار سال گرفت،
اینک
رابطهمان را
بر کدام پایه بگذاریم؟
بر آشنایی دیرینهی دستهایمان؟؟!!
15 مارس 1988
آوگسبورگ
چشمان ماهیان ؛ جنگی از سرودههای پیشین فریبرز همزهای
آبروی زندگی و شعر بال پرنده از دیگر سرودههای دفتر شعر “از کوچههای خاکی سرتپه تا خاک“