گنج دره و رنج دره در هرسین و تاق بستان
بهار 1401 در راستای یک ایده برای معرفی تاق بستان رفتیم تا از بخش بیرونی نگارهها، دو سه دقیقه فیلمبرداری کنیم. نگذاشتند. گفتند باید مجوز کتبی داشته باشی. نفهمیدیم. میدانستم که از نقاشیهای باستانی روی دیوار، مانند نقاشیهای چند هزارسالهی آجانتا و آلورادر هند و یا نقاشیهای توی موزههای اروپایی، نمیگذارند عکسبرداری شود. این برای آن است که اگر روزانه هزاران بار در برابر یک نقاشی فلاش زده شود، مانند فرشی که جلوی آفتاب باشد، رنگ نقاشیها میپرد. ولی نقشهای تاق بستان که رنگ ندارند و نقشهای بیرون تاقها هم همهی روز زیر آفتاب هستند؛ البته شاید زمانی دارای رنگ و گچکاری بوده باشد.


تاق بستان
تاق بستان برای تاریخ دوران ساسانی اثری مهم است. بویژه در چند میدان مانند تاریخ پارچه بافی و یا سازهای موسیقی، تاق بستان از اهمیت پژوهشی بسیار برخوردار است. برخی پژوهشگران مانند شیپمان آلمانی امیدوارند که زمانی با بررسی ژرفتر نقشهای دیوارههای تاق بستان و نقش برجستهی جامهها، بتوان به آگاهی بیشتری در بارهی پارچهبافی در دوران ساسانی دست یافت.[1]
نقش دیوارههای تاق بزرگ


اگر کسی از پیشینهی کاری ادارهی میراث فرهنگی آگاهی نداشته باشد، شاید از اینهمه دقت کاری و حتا بیمورد این اداره شادمان شود. پس ما هم با چنین پنداری راهی ادارهی میراث فرهنگی کرمانشاه شدیم. چون همیشه، در همهی اطاقها شمار زیادی کارمند نشسته بودند؛ مانند دیگر ادارههای دولتی با پز دیوانسالارانه. نخست گفتند که باید نامه بنویسی به نام کسی که مسئول تاق بستان است. ولی پس از نوشتن نامه و ارسال برای این مسئول، خبر آمد که گفته است که باید مجوز از تهران گرفته شود؛ یعنی همان شیوهی شناخته شدهای که یک “رییس” و حتا یک کارمند در این سرزمین با تکبر رفتار میکند.
در آغاز چنین پنداشته میشود که اداره ی میراث فرهنگی از حساسیت بالایی در بارهی میراث تمدنی این سرزمین برخوردار است؛ که البته باید چنین باشد. ولی پیشینهی این اداره چنین چیزی را نشان نمیدهد. گویا چنین کارهایی بیشتر برای راه گم کردن از سوی یک ادارهی ناکارآمداست؛البته اگرچیزهای بدتری که در بارهی این اداره گفته میشود کاملا شایعه باشند.


برای آگاهی ازبخشی از پیشینهی کاری این اداره در بارهی همین تاق بستان، میتوان به مقالههای آقای گراوند در روزنامهی “صفای سخن”نگاه کرد.[2]در هنگام کار برای آماده کردن تاق بستاق برای ثبت جهانی به نوشته ایشان، که با عکس نیز همراه است، این اداره با بولدوزر به جان محوطه افتاده بود که در جاهای دیگر جهان تنها بادست و فرچه کار میکنند. تاق بستان که تنها تاقهای کنده شده در کوه نبوده است. تاق بستان یک مجموعه کاخ بوده که ویران شدهاند. از اینرو زمین آن نیز باید پر بوده باشد از بازماندههایی که در زیر خاک پنهان شدهاند. خود همین تاقها نیز از مهمترین بازماندههای دوران ساسانی هستند.



این تنها کاخهای دوران ساسانی نیستند که این زمین تاق بستان را ویژه کردهاند. حنما چیزهای دیگری وجود داشته که یا ربوده شدهاند و یا باید امیدوارانه پنداشت در جایی در ساختمان این اداره نگهداری میشوند؟!؟! راستی آیا موزه ای که قرار بوده در کرمانشاه ساخته شود وجود دارد؛ تا آنانی که میخواهند بتوانند به دیدن آن بروند؟! آیا موزه ای که به راستی موزه باشد در کلانشهر کرمانشاه هست که برای دانش آموزان در درسترس باشدتا بروند وبا تاریخ سرزمین خود تا اندازهای آشنایی پیدا کنند؟! البته باید آرزو کرد که این موزه مانند موزهی مردمشناسی آنها که در یک اتاق در تکیهی معاون بر پا کردهاند نباشد؛ که اگر برداشته شود شرمساری کمتری را به دنبال خواهد داشت.
امید دیگر این است که اگر موزهی نامبرده به راه بیافتد بتوان کوزهگورهای پیشاتاریخی که در سراشیبی در سوی چپ تاقها هنگام درختکاری پیدا شدند و مدتها بدون نگهبان ول شده بودند را هم به نمایش بگذارند؟! این محوطه تاکنون به صورت روشمند بررسی نشده و این کوزهها هم “گویا” (خدا نکند!!) که اتفاقی در روند کندن زمین برای درختکاری در آنجا بیرون افتاده بودند.
تنها کرمانشاهان دارای صدها سایت باستانشناسی است که البته نگهداری از آنها کاری بسیار دشوار است. از این رو نیاز به یک روش کارآ و بودجه و آدمهای کاردان دارد؛ البته اگر پستها تنها برای جایزه به نورچشمیهای بیکفایت نگاهداری نشوند؟!تا کنون که چنین بوده است. از گذشتهی دور بازماندههای تاریخی و باستانی همه جا به تاراج میرود و ویژهی کرمانشاهان نیست. سالهای سال است که جوانان بیکار همه جا با ابزاری به نام “گنج یاب” در راهند. ولی مشکل تنها دزدی بازماندههای باستانی نیست. از آن بدتر حفاریهای شبانه و بهم ریختن ساختارهایی است که همگی برای باستانشناسان پر از آگاهی در بارهی ناشناختههای موضوع است.
کسانی که با بیل و کلنگ در راهند، کسانی هستند که هیچگونه آگاهی در بارهی این چیزها ندارند. آنها تنها به دنبال “گنج” هستند و اگر به چیزهایی برخورد کنند که “گنج” پنداشته نشود به سادگی خرد شده و به دور انداخته میشوند. برای نمونه در تپه گودین کنگاور و باوه خاکی هرسین میشد دید که تا چند سال پیش پوشیده از هزاران تکه سفال بودند.
تکههای سفال که از سوی دینریش هووف در بخش پیش از تاریخی “باوه خاکی”هرسین گرد آورده شده بودند[3]

این همان سرنوشتی باید باشد که پیش از این بر سر آن پیکرههای برنزی آمد که به نام برنزهای لرستان پرآوازه شدهاند.
دهههای چندی در سرزمینهای لکستان با تاراج سایتهای باستانی، پیکرههای بیشمار برنزی به تاراج برده شدند که در شهرهایی مانند هرسین به بهای کم فروخته شده و بعد با فروختن به برخی دلالان کلیمی همدان، در پایان سر از آمریکا و اروپا در میآوردند. اهمیت و زیبایی این پیکرههای برنزی به زودی در جهان پرآوازه شد و سبب شد که برخی نیز تلاش برای حفاری علمی بکنند که گویا بسیار دیر بوده است.
به سبب همین گونه تاراجها، بسیاری از آگاهیهایی که میتوانستند سازندگان این پیکرهها و تمدن آنها را روشن کنند، از دسترس بیرون رفتند. برای همین، یک تمدن مهم دوران برنز گویا برای همیشه ناشناخته مانده است. از اینرو چارهای نمانده جز آن که برخی به گمانهپردازی در این راستا بپردازند و این پیکرهها را به تمدن کاسیها پیوند بدهند، که دوران دوم فرمانرانی بابل را پیش بردند. یک ویژگی دیگر پیکرههای برنزی، جدا از هنر و زیبایی خیره کننده، شمار بسیار بالای آنها است. برای همین، در حالیکه اکنون در باخترزمین از این پیکره همه جا پراکنده شدهاند، باز هم نام و نشان درست این تمدن هنوز پنهان است.
چند تصویر از پیکره های برنزی سایت باستانی لرستان و کرمانشاه برگرفته از ویکی پدیا




آن جوانان کم برخورداری که به دنبال گنج، شبانه به با بیل و کلنگ به سراغ سایتهای باستانی میروند، بیشتر به دنبال سکه و چیزهای فلزی هستند که بتوانند بفروشند. آنها نمیدانند که برای پول کمی که از دلالان دریافت میکنند چه آگاهیهای مهمی را نابود میکنند. آنها تنها در راستای سود سرمایهداران و زورمندانی کار میکنند که امکان فرستادن آن یافتهها را برای کانونهای سرمایهداری دارا میباشند.
با وجود این، ادارهه ای که باید از این گنجینهها نگاهداری کند انگار در خواب فرو رفته و یا به دلیلهایی خود را به خواب زدهاند. در حالیکه روشن است که با وجود شمار بالای این سایتهای باستانی، یکی از راههای جلوگیری از تاراج همانا روشنگری و همکاری با مردم بومی خواهد بود تا آنها با بودجهی کمی، از داشتههای تمدنی خود نگاهداری کنند؛ کاری که تا کنون نشده است. همچنین نیاز است که راهکاری برای پرورش نیروهای بومی در کار باستانشناسی بیابند. البته به راه انداختن دانشکدههای باستان شناسی تنها برای دادن مدرک درد را دوا نمیکند. پیامد راهاندازی این گونه دانشکدهها را میتوان در مورد دیگر رشتهها و دانشگاههای پر شمار دید.
کار اداره ی میراث فرهنگی پر کردن ساختمان از کارمندان دفتری و کاغذ بازی نیست. آنها حتا به بازدید گاه به گاه از سایتهای باستانی نمیپردازند؛ وگر نه شاید با دیدن این همه کوزههای شکسته و سوراخهای بازمانده از تاراج، یک کمی دلشان میسوخت. ما مقداری از این کوزههای پراکنده را همراه یکی از کارمندان آنها گردآوری کردیم تا شاید ببرد و نشان بدهد و شاید کاری انجام گیردکه نگرفت.
تاراج سایت ” باوه خاکی هرسین”
نمونهی گودالهای به جا مانده از تاراج سایت ” باوه خاکی هرسین“

این عکسها چند سال پیش گرفته شدند و به امید این که یکی از آنها ببیند و کاری انجام دهند، در کتابی در بارهی هرسین منتشر شدند[4] که ندیدند و نخواندند وکاری انجام ندادند.
در همان دههی چهل که پیکرههای برنزی در هرسین فروخته میشدند، برخی به بهانهی این که سنگهای قلعهی هرسین پایین میافتند با بیل و کلنگ دست به کار شدند و تنها برج به جا مانده از این قلعه باستانی را خراب کردند. شاید هم مانند نمایندگان مجلس کنونی که طرح استفاده از گنج را میدهند، کسانی در سطح محلی امیدوار بودند که چیزهایی برای تاراج بیرون بیافتد. سنگهای قلعه را هم همسایهها بردند و در ساختمان خانههایشان کار گذاشتند.
امروزه هم در برخی خانهها و کوچهها که در همسایگی قلعههستند، شمار بسیاری از همین سنگها تا همین چند سال پیش پراکنده بودند. نگارههای برخی از آنها هم در کتاب تاریخ و فرهنگ هرسین منتشر شد[5]تا شاید کاری انجام گیرد. کسی یا سازمانی میتوانست برای بازسازی و یا نمایش، این سنگها را گردآوری کند که نکرد. این که دیگر نیاز به کار و بودجهی بسیار بسیار ناچیزی داشت؟!؟!
سنگهای پراکنده در کوچههای نزدیک قلعهی باستانی هرسین. وقتی خانههای کاهگلی قدیمی را برای ساخت خانههای جدید خراب میکنند سنگها را برای بکارگیری دوباره نگاه میدارند.



در همین دوران پس از دههی چهل بسیاری از ساختمانهایی که به شهرکرمانشاه هویت ویژهی خود رابخشیده بودند، بدون دلیل و یا شاید به بهانه و پندار توهمی”پیشرفت” و تجددخواهی از میان برداشته شدند. ما از ساختمانهایی که رابینو از آنها یاد کرده حتا نگاره ای در دست نداریم. از بنای باغ دلگشا یا چهار باغ نشانی در دست نیست.[6]در تصویری که زنده یاد دکتر مهدی فاضل بیگی در آرشیوی در هند یافته بود، میتوان به هارمونی شگفتی پیبرد که این ساختمان با تاقهای دوران ساسانی داشته است. این ساختمان زیبا را چه خوب میشد برای یک موزهی دوران ساسانی به کار برد:
ویلای وکیل الدوله در تاق بستان که امروز وجود ندارد. برگرفته از آرشیو عکسهای تاریخی در هند

ده ها خانه در ردهی همین ویلا در خود شهر کرمانشاه به بهانهی دلالانه و سودپرستانه در همین دههی گذشته با برجهای بتونی جایگزین شدند. از آنجا که خودشان میدانستند چکار دارند میکنند، در برخی از جاها مانند پارکینگ شهرداری که جلوی چشم بودند، مردانی را به عنوان سرایدار یا نگهبان گذاشته بودند که آدم را از تماشا و نزدیک شدن به ساختمانها باز میداشتند و با کسانی که میخواستند عکس بگیرند بابیادبی درگیر میشدند.
تنها دیوار بازمانده از یک خانه در محلهی برزه دماغ کرمانشاه

به تازگی نیز یک ویدئو از سوی انجمن تاریخ هرسین منتشر شده که نشان میدهد که سایت بسیار مهم گنج دره بار دیگر به تاراج رفته است.
ویدئوی تاراج گنج دره
بسیار پیش از آن نیز گویا ویدئویی در بارهی دزدی از “باوه خاکی”(پخش شده به نام “بابا خاکی”) از سوی خود دزدان در فضای مجازی منتشر شده است. احتمال دارد که اینگونه ویدئوها برای یافتن خریدار پخش میشوند:
ویدئوی تاراج یک سایت باستانی در گنج دره
سال های سال است که بسیاری از این گنج یابان در دشت چمچمال در راهند؛ یعنی در دشتی که میان کرمانشاه و صحنه و هرسین جای دارد. این دشت مهم، پر بوده از بازماندههای فرهنگی و تاریخی که در میان آنها، گنج درهی هرسین و شیخی آباد دینور، تاریخ تمدنی آن را به یازده هزار سال پیش باز میگردانند.
فرهنگ مادی و غیرمادی کرمانشاهان از یک سو، بخشی از فرهنگ زاگرس است و از سوی دیگر، همیشه بخشی از فرهنگ میانرودان بوده است. این سرزمین همچنین بخشی از هلال بارور است؛ یعنی هلالی که از خوزستان آغاز میشود و قوس آن در کردستان شمالی (در ترکیه کنونی) بالا میرود و سر دیگرش به رود نیل میانجامد. این هلال بارور همانا زادگاه بزرگترین امپراتوریهای جهانی بوده است.
یکی از پیکرههای سفالی (گل پخته) گنج دره

یافتههای گنج درهی هرسین و شیخی آباد دینور پیشینهی کهن زندگی یکجانشینی در این بخش از هلال بارور را مینمایانند. بر فراز قوس هلال در گوبکلی تپه در جنوب کردستان شمالی در ترکیه، بازماندههای باستانشناسی، تاریخ تمدنی آنجا را نیز به پانزده هزار سال پیش میرساند. جدا از کاسیها که از همین کرمانشاهان برخاستند و دورهی دوم تمدن بابل را پیش بردند، تمدنهای بسیار دیگری از میانرودان یا مسوپتامیا برخاستهاند. کرمانشاهان که بخشی از تمدنهای میانرودان نیز بوده، در بخشی از دایرهی کانونی امپراتوریهای سومر، آشور، بابل و ایلام نیز قرار داشته است. به تازگی هم یادمانهای سنگی از دوران آشوریان در کوزران کرمانشاه یافته شده بود که در خبر آمد که شبانه کسانی آن را شکسته بودند.
نگارهای از سنگ نوشتهی دوران پادشاهی سارگن دوم آشوری

بلندیهای زاگرس نیز همیشه به مردم این تمدنها در دوران سختی پناه دادهاند. همانگونه که کاسیها بر بابل چیره شدند، مادها آشوریان را شکست داده و امپراتوری ماد را به پایتختی همدان بر پا داشتند. به تازگی بازماندهی یک آتشکدهی مادی در نزدیکی دریای سیاه در شمال شرقی آنکارا از زیر خاک بیرون کشیده شده است.
پس از مادها نیز، همدان پایتخت تابستانی هخامنشیان بود و پس از ایشان نیز تیسفون در سوی دیگر کرمانشاهان، نزدیک به هشتصد سال پایتخت اشکانیان و ساسانیان بوده است. برای همین است که بویژه ساسانیان، همه جا در کرمانشاهان کاخهای خود را بر پا داشتهاند. در دوران فرمانروایی بلند مدت عباسیان تا دوران قاجار نیزکه محمدعلی میرزای دولتشاه پاشالیک ذهاب را به دست آورد، کرمانشاهان همچنان با میانرودان و بویژه بغداد در پیوند نزدیک بوده است.
دیوارهای یک قلعه از دوران ساسانیان

بازماندهی کاخی از دوران ساسانی

ولی با وجود اینها، ارزش فرهنگ و تمدن کرمانشاهان به سبب نزدیکی آن با امپراتوریهای نامدار نیست. شاید با گسترش فرهنگ سرمایهداری، شوربختانه این پندار جا افتاده است که تمدن مردم یک سرزمین تنها باید با فرهنگ امپراتوریها سنجیده شود. ولی، با وجود این که کهنترین شیوههای نوشتاری در جهان از میان امپراتوریهای آشور و ایلام آغاز گردیده، بیشترین بخش فرهنگ مادی و غیر مادی این سرزمین، همیشه به شیوهی گفتاری نگهداری میشده و یا فرهنگ نخبگی امپراتوریها، تنها در بخشهای کمی در شهرهای بزرگ برپا بوده است. چه، آن چیزی که زندگی مردم را در هزارههای بسیار پایدار نگاه میداشت، دانش بومی و فرهنگ شفاهی آنها بود.
فرهنگ مردم هر سرزمین در درون زیستبومهای گوناگون، وابسته به دادههای زیستگاهی بوده که با وجود فراز و فرود امپراتوریها، همیشه پایدار میماند. پایداری زندگی مردم هر سرزمین نیز، وابسته به فرهنگ مادی و غیرمادی مردم آنها بود؛ که آنها را با نیروی اندیشه، در نسلهای فراوان، در برابر چالشهای زیستگاهی به وجود آورده بودند. در بلند مدت، این زیستبومهای فرهنگی بودند که امپراتوریها را در خود حل کرده و خود همچنان پا برجا میماندند.
در میان بخشهای گوناگون فرهنگ شفاهی، خانهسازی تنها یکی از میدانها است. دانش معماری که در یادِ سازندگان این خانهها بوده، همراه با آخرین نسل آنها از میان رفته است. امروزه حتا برای ساختن گنبد یک مسجد، کسی از دانش ساخت گذشته آگاهی ندارد. شوربختانه دانش گردآوری شده در هزاران سال از سوی نسلهای بسیار، بدینگونه برباد داده شده و سبب پدیدآمدن دشواریهای گوناگون کنونی پدیدآوردهی معماری بی ریشه شده است. ولی اگر که میشد که از هنر پیشینیان از درون کارهای بجا ماندهی ایشان چیزی آموخت، در چند دهه گذشته شمار فراوانی از آنها نیز نابودگشتهاند.
باز ماندهی یک خانه در شهر کرمانشاه

از اینرو، سرزمینی که به سبب گوناگونی و دیرینگی فرهنگی از سوی هنری راولینسون با هندوستان سنجیده شده، در یک سدهی گذشته بیشنر گنجینههای فرهنگ بومی خود را از دست داده است. به دنبال ناپدید شدن فرهنگ مادی، بیشتر بازماندهی گنجینهی زبانها و گویشهای فراوان کرمانشاهان نیز، تا کنون با شتابی شگفت به فراموشی سپرده شده است.
تصویری از سنگ گوری از سدههای گذشته در گورستان کهنهی هرسین که از سوی دیتریش هووف گرفته شده و دیگر سرجایش نیست. امید است ؟!؟!که این سنگ دزدیده نشده باشد و همراه گورکوزههای تاق بستان روزی در موزهی سازمان میراث فرهنگی به نمایش گذشته شود.

شوربختانه آنچه که از زیستگاه طبیعی و فرهنگی این سرزمین تا کنون ربوده شده است حتا جملهای را در تاریخ نخواهد یافت و بیصدا به نیستی میپیوندد. از اینرو گناه آنان که به گونهای در نابودی میراث فرهنگی و خودباوری نسلهای فراوان دست داشتهاند بخشودنی نیست.
گریهی باستان شناس اسماعیل یغمایی
سایت شخصی باستان شناس اسماعیل یغمایی
بیستون نیوز: حال گنج دره وخیم است
به گزارش خبرگزاری ایسنا: دکتر حجت دارابی در گفت و گو با ایسنا، با بیان اینکه محوطه باستانی گنج دره این روزها شرایط مناسبی ندارد، به تخریبات گسترده ای که طی سالهای اخیر در این محوطه باستانی رخ داده اشاره کرد و گفت: حال گنج دره وخیم است.

کاوشهای غیرقانونی در روستای قدیمی سرقلعه در لرستان: دنبال زیر خاکی با خیال آسوده
[1]Klaus Schippmann, Grundzüge der Geschichte des SasanidischenReiches, Darmstadt: WissenschaftlicheBuchgesellschaft, 1990, p. 134.
[2]ماهنامهی “صفای سخن“،مرداد ماه 1394
[3]Dietrich Huff, Archeologische Mitteilungen aus Iran: Harsin, Bd. 18, Berlin, 1985.
[4]فریبرز همزهای، پژوهشی میان رشتهای در تاریخ و فرهنگ شهر هرسین، انتشارات دانشگاه رازی، کرمانشاه، 1391.
[6]اچ. ال. رابینو،گزارشی از بازرگانی و ساختار کلی شهر و ایالت کرمانشاه (در سدهی نوزدهم میلادی)، نوشتهی: اچ. ال. رابینو (نمایندهی بانک شاهی ایران)، برگردان از انگلیسی، توضیح و مستندسازی تصویری: فریبرز همزهای، انتشارات دانشگاه رازی،کرمانشاه، 1391.