داستان آهوی گرفتار از مولانا جلال الدین بلخی
داستان آهوی گرفتار
آهویی را کرد صیادی شکار
اندر آخُر کردش آن بیزینهار
آخُری را پر ز گاوان و خران
حبسِ آهو کرد چون استمگران
آهو از وحشت به هر سو میگریخت
او به پیشِ آن خران شب کاه ریخت
از مَجاعَت و اشتها هر گاو و خر
کاه را میخورد خوشتر از شکر
گاه آهو میرمید از سوی بو
گه ز دود و گرد کَه میتافت رُو
هر که را با ضد خود بگذاشتند
آن عقوبت را چو مرگ انگاشتند
کی بود بوبکر اندر سبزوار
یا کلوخ خشک اندر جویبار
روزها، آن آهوی خوش نافِ نَر
در شکنجه بود در اصطبلِ خر
یک خرش گفتی که ها! این بو الوحوش
طبع شاهان دارد و میران خموش
آن دگر تسخَر زدی کز جر و مد
گوهر آوردست، کی ارزان دهد؟
و آن خری گفتی که با این نازکی
بر سریر شاه شو، گو مُتکی
آن خری شد تخمه وز خوردن بماند
پس برَسم دعوت آهو را بخواند
سر چنین کرد او که: نه رو! ای فلان
اشتهایم نیست، هستم ناتوان
گفت: میدانم که: نازی میکنی
یا ز ناموس احترازی میکنی
گفت با خود که آن طعمه توست
که از آن اجزای تو زنده و نوست
من الیف مرغزاری بودهام
در زلال و روضهها آسودهام
گر قضا انداخت ما را در عذاب
کی رود آن خو و طبع مستطاب؟
گر گدا گشتم، گدارو کی شوم؟!
ور لباسم کهنه گردد، من نوم
سنبل و لاله و سِپَرغَم نیز هم
با هزاران ناز و نفرت خوردهام
گفت: آری میزند او لاف لاف
در غریبی بس توان گفتن گزاف
گفت نافم خود گواهی میدهد
منتی بر عود و عنبر مینهد
لیک، آن را آن شنود صاحب مشام
بر خر سرگین پرست آن شد حرام
خر کُمیز خر ببوید بر طریق
مُشک کی عرضه کنم با این فریق!؟
کتاب خاستگاه خیزش سرآغازی بر جامعه شناسی توسعه در ایران؛ کتاب گمانههای جهانی توسعه نیافتگی تا توسعه پایدار و کتاب فرهنگ خوراک کرد نمونه های از دستاورهای سازمان دانش بومی و فرهنگ شفاهی ایران باختری می باشند.