پاکیزه خو شعری از کتاب رمان “ورچم” نوشته‌ی فریبرز همزه‌ای

پاكيزه خو شعری از کتاب "ورچم" نوشته‌ی فریبرز همزه‌ای

پاکیزه خو شعری برگرفته از کتاب رمان “ورچم” نوشته­‌ی فریبرز همزه‌­ای

 

پاکیزه خو

 

 

در آغاز بودن

در کنار تو،

در تو،

با تو

خویشتن را یافتن.

 

اما

در هیاهویِ تیر و نیزه و بمب و توپ

و در چکاچک شمشیرِ اهریمنان

خویشتن را باختن.

 

در بیکسی

در رنج و خون و گرسنگی

از جامه‌ای به جامه‌ی دیگر رفتن.

و بدینسان

از ذات و زادگاه خویشتن کندن.

و از شهرها و روستاها

به دستِ بدخویان و درندگان

رانده شدن.

 

با اینهمه،

در هر گوشه، ترا دیدن.

در هر شکوفه، ترا بوییدن.

و در دلِ دیوانِ مرگ‌گستر

بر هر فراز، ترا خواندن؛

با وایو.

 

و در برابرِ لشکرِ خونریزِ پلیدی

امیدوار جوشیدنِ از درون تو

در دامنِ تو غلتیدن؛

با ناهید.

 

و با هر جوانه

نیایشِ ترا کردن.

و بر دست‌های تو

مردن و زنده شدن.

در کنار سپندارمذ؛

همراه سیاوش.

 

 

پاکیزه خو !

به امیدِ یافتنِ خویش

در کنارِ تو، در تو، با تو

زیستن بایسته است.

 

 1373

کرمانشاه

 

شعر پال پرنده از دفتر شعر “از کوچه‌­های خاکی سرتپه تا خاک” از فریبرز همزه‌ای 

معرفی کتاب سرآغاز بر دانش بومی و فرهنگ شفاهی ایران باختری 

معرفی کتاب گذاری بر فرهنگ و ادبیات شفاهی کردان جاف

This post is available: فارسی

دیدگاهتان را بنویسید

This site uses cookies to offer you a better browsing experience. By browsing this website, you agree to our use of cookies.