کتاب فرهنگ لغات گویش کرمانشاهی تالیف خسرو حیدرزاده 1389 و مقدمه پروفسور همزهای
پیشگفتار کتاب فرهنگ لغات گویش کرمانشاهی از فریبرز همزهای
روز پنج شنبه یازدهم فروردین 1401 در برنامه ی نوروزی رادیو کرمانشاه از شنوندگان خواسته شده بود تا اگر چیزی از گفتههای ویژهی گویش کرمانشاهی را میدانند برای پخش در رادیو بازگو کنند. نمونههایی پخش شده برای بومیان این شهر بیگمان دل انگیز بود. با این همه شگفتا که سخنی از کتابی که یازده سال پیش در همین راستا از سوی آقای خسرو حیدرزاده گرداوری و انتشار یافته به میان نیامد. البته شاید هم شگفتآور نباید باشد؛ چرا که گویا صدا و سیمای کرمانشاه کتابخانهای که در این راستا باشد را تا کنون برپا نکرده است. شوربختانه دست اندرکاران فرهنگی هم همانند دیگران، نیازی برای مطالعه ی در خود نمیبینند. اگر چه خود این رادیو به درستی برنامههای کوتاهی به نام “یار مهربان” را برای ایجاد انگیزهی کتابخوانی پحش میکند.
گویش کرمانشاهی باید گفت که پدیدهی جالبی است که میتواند ایدهی بسیار خوبی، در بارهی پدیدهی پیدا شدن و آنگاه ناپدید شدن یک گونهی زبانی را به دست پژوهشگران زبان بدهد؛ چرا که این گونهی زبانی هم اکنون تنها خاطرهای برای نسلهای پیش از انقلاب شده است. گویش کرمانشاهی مانند دیگر گونههای گویشی در بخشهای گوناگون کشور، چند گاهی است که با گونهی گویشی قجری پایتخت جایگزین گشته است.
سالها پس از انتشار کتاب آقای حیدرزاده نگارنده و دو تن از همکاران کرمانشاهی گاه و بیگاه که با هم نشسته بودیم، هر بار یکی دو واژه؛ گفته یا سخن که از این کتاب بیرون میآوردیم یادهای دوران گذشته خود را زنده میکردیم.
بیگمان مستند کردن این گونههای زبانی میتواند برای پژوهشهای گوناگون میان رشتهای آینده نیز بسیار سودمند باشد. در مقدمهای که بر این کتاب نوشته شده، تنها به نکتههای کوچکی در این مورد پرداخته است. از آنجا که سازمانهای فرهنگی کرمانشاه به کارهای دیگری سرگرم هستند، باید همچنان امید داشت که کسانی مانند آفای حیدرزاده “بیجیره و مواجب” و حتا با سرمایهی خود به مستند سازی زبانها، گویشها و گونههای زبانی و دیگر گنجینهای فرهنگی کمر ببندند.
مقدمه کتاب فرهنگ لغات گویش کرمانشاهی
زبان یکی از شگفتیهای آفرینش است که انسان را از دیگر جانداران جدا میسازد. اگر چه جانداران دیگری نیز هستند که با صدای خود میتوانند به گونهای ساده با یکدیگر سخن بگویند؛ ولی این تنها انسان است که به یک همیستاد زبانی پیچیده دست یافته است. پیچیدگی زبان انسان که با پیچیدگی اندیشهی او در پیوند است، حتی خود او را از دیر باز شگرف زده کرده است. برای همین مردم شناسان نامدار، لوی استراوس، واکاوی ساختار گرایانهی اندیشهی گروهی یک جامعه را، از راه شناخت زبان ایشان ممکن میداند. از این رو از زمانهای بسیار دور انسان تلاش داشته است تا به دریافت این پدیده در راستای شناخت خویش دست یابد. برای همین از دوران تمدنهای باستانی، اندیشمندان همیشه خود را با چند جلوه از جلوههای بسیار این پدیده درگیر کردهاند. در سدههای گذشته نیز که تمدن جهان به دست اروپاییان افتاد، آنها هم نه تنها بررسیهای فراوانی در راستای شناخت زبان های اروپایی برای شناخت خود انجام داده اند، بلکه در برخوردشان با جامعههای خاور زمین هم، بیش از هر چیز به موضوع زبان و تاریخ آنها توجه داشتهاند. از این رو خاورشناسان در هنگام بررسی جامعههای این سوی دریاها نیز، همان گفتمانهای موجود دربارهی زبانهای اروپایی را گسترش دادند. به همین جهت، نخستین کارهایی نیز که در میدان زبان شناسی دربارهی گروه زبانهای ایرانی انجام گرفته، همانا از سوی اروپاییان بوده است. نخستین زبانشناسی که برای گردآوری زبانهای ایران در پایان سدهی نوزدهم به کار میدانی پرداخت، زبانشناس نامدار آلمانی اسکارمان بود. تا پیش از او کسانی دیگر، به صورت بسیار پراکنده در سفرهای خود به گرداوریهای ناچیزی در این میدان پرداخته بودند.
ولی برای نخستین بار، این تنها زبان شناس نامبرده بود که به نیت انجام پژوهشهای زبان شناختی، به سفر دراز مدت در باختر ایران پرداخت و شعرها و داستانهای بسیاری را گردآوری نمود. ولی گویا او به اسبب بیماری نتوانست کارهای خود پایان دهد و به آلمان بازگشته و پیش از مرگ بخشی از کارهای خود را به انجام رساند. پس از مرگش، همکار زبان شناس او کارل هدنک بر روی گردآوردههای اسکارمان همچنان به کار پرداخته و بررسیهای ارزشمند این دو زبان شناس زیر عنوان:Kurdisch-Persische Forschungen در چند جلد به چاپ رسیدند. ولی متاسفانه پس از اسکارمان، دیگر کاری روشمند و ارزشمند در میدان گویشهای کردان جنوب تاکنون انجام نگرفته است. از این رو هنوز ما راه درازی در پیش رو داریم تا پیش از ناپدید شدن همهی میراث شفاهی این سرزمین، این بخش از گنجینهی فرهنگ مردم کردزبان را به خود و جهانیان بشناسانیم. به ویژه باید یادآور شد که نقش اندیشمندان و دانشمندان بومی در این راستا نیز تاکنون بسیار ناچیز بوده است. روشن است که برای دستیابی به این هدف بزرگ، نخستین گام بایستی در راستای گردآوری نمونههای زبانی برداشته شود. این کار نیز بهتر از هر کسی در توان مردم بومی خواهد بود؛ تا گنجینهی فرهنگ شفاهی خود را مستند سازند. پرروشن است که کار آقای حیدرزاده در این کتاب را، می باید از این دیدگاه نگریست. ما اگر بخواهیم از دستاوردهای علمی اروپاییان برای واکاوی این بخش از فرهنگ خود بهره ببریم، می بایست زمینههای مورد نیاز را برای آن فراهم سازیم. برای همین بایستی به پژوهشهای ریزبینانه و دراز مدت برای گردآوری و مستندسازیهای علمی بپردازیم. به همین سبب میباید به یک جنبش فراگیر و بزرگ فرهنگی برای گردآوری فرهنگ شفاهی همهی سرزمینهای ایرانی دست زد، تا امکان بررسی و واکاویهای علمی نیز برای پژوهشگران دیگر در آینده فراهم شود. در این راستا از سالها پیش سازمان دانش بومی و فرهنگ شفاهی ایران باختری در کرمانشاه پایه گذاری گردیده است که تاکنون نیز چند جلد کتاب در این باره به چاپ رسانده است.
کاری که در این کتاب از سوی آقای حیدرزاده انجام گرفته، میتواند امکان پژوهش در میدان های گوناگون فرهنگ کرمانشاه را برای پژوهشگران دیگر به وجود آورد. ما در اینجا با یک پدیدهی جالب روبرو هستیم و آن این است که این گونهی گویش دارای ویژگیهایی میباشد که آن را از دیگر گونههای گویشی فارسی جدا میسازد که آنهم تقریبا دارد ناپدید میشود و از سوی فارسی با لهجهی تهرانی جایگزین میشود. امروزه جوانان کرمانشاهی و به ویژه دخترها به لهجهی فارسی تلویزیونی سخن میگویند. پس در چنین زمانی، گردآوری این واژه نامه برای پژوهشگران اجتماعی، زبان شناسان، مردم شناسان، جامعه شناسان و دیگران، دارای ارزش فراوان خواهد بود. از این رو تلاش آقای حیدرزاده برای گردآوری این واژه نامه، خواه ناخواه ستایش انگیز است.
در این راستا سخن برای آینده بسیار خواهد بود و در گنجایش این پیشگفتار نمیگنجد. برای همین به این کوتاه سخن بسنده میشود و آن را با سپاسی از کوشش آقای حیدرزاده به پایان میآورد که سالها از زندگی خود را در راستای این کار فرهنگی سپری نموده است؛ به ویژه در زمانی که در جامعهی ما همه چیز به گرد پول و ثروت میگردد و کارهای فرهنگی، نه تنها هزینه بر میدارند، بلکه چه بسا سبب بسیاری از زخم زبانهای گوناگون نیز بشوند. نگارنده بر این باور است که در جامعهای که تا این اندازه از کتاب و کتابخوانی بیگانه است، کارهایی از این گونه، براستی نیاز به از خودگذشتگی بسیار دارد. ولی از آنجا که شاید همهی نارساییها و ناهنجاریهای اجتماعی، به ویژه در بیگانگی با کارهای فرهنگی ریشه دارند، تنها راه برون رفت از میان چنین زنجیرههای پس ماندگیهای خرد و کلان، (بیشتر و یا تنها) میتواند به چنین از خودگذشتگیهای فردی و گروهی بستگی داشته باشد. با آرزوی سرفرازی برای این تلاشگر فرهنگی،
محمدرضا (فریبرز) همزهای
کرمانشاه خرداد ماه ۱۳۸۹
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.